
خاطرات و افتخارات
( بخش دهم )
سردار محمد داود خان، آغازگر اولین کودتای دوران معاصر ما
بسی شخصیت ها، مورخین و نویسندگان و صاحب نظران و آگاهان سیاسی، سردار محمد داود خان را مهرۀ مهم و عنصر مجرب و مؤثر شورای سلطنتی می پندارند، شخصیت او را فطرتاً دیکتاتور، مغرور، خودخواه و جاه طلب و در عین حال شخص وطنپرست، با بصیرت و اخلاق، پاک نفس و با تقوا با ایمان و مسلمان معرفی می نمایند. اما بهر حال سردار داود خان شخص مرموزی بود که با تجارب و گذشته های گوناگون از حکومت داری و حکمفرمائی از درون سلطنت تبارز کرد. برادرش سردار نعیم خان همچنان بعد از برادرش شخص مجرب و ممتاز در بین شورای سلطنتی و خاندان شاهی بود که طریقه حکمروائی استثماری خاندانی خود را بدرستی میدانست.
گفته می شود که: سردار محمد داود خان در دهۀ دموکراسی و دگرگونی های عظیم سیاسی در کشور، در حالت انزوا و تجرید بسر میبرد. زیرا که حتی یاران و نزدیکان صمیمی اش اورا ترک گفته بودند و از نظر ها افتاده بود. عقده و کینۀ دیرینه و جنون آمیز و انتقام جوئی در نهاد او می جوشید و رشد کرده بود. و مجموع همین عوامل، محرک اصلی وی برای انجام کودتا و تحولی بود که به وی زعامت و قدرت از دست رفته اش را باز میداد و حیثیت بر باد رفته و تحقیر شدۀ او را اعاده می کرد.
بتاریخ 26 سرطان سال 1352 خورشیدی، سردار محمد داود خان اعلام جمهوریت نمود ، و با انجام کودتای سفید برهبری وی و بکمک و شرکت مستقیم دوستان شخصی خود بخصوص جوانان بیدار و منور اردوی افغانستان، نظام مستبد شاهی و سلطنتی را برچیدند. محمد داود خان با دوستان و همکارانش بطور علنی و آشکار علیه پادشاه و حکومت شاهی و نظام سلطنتی قیام نظامی انجام دادند و گذشته های آنرا انتقاد و محکوم به خیانت ملی، تفرقه افگنی و استبداد بر ملت نمود.
ستر جنرال محمد نبی عظیمی که در آن زمان و دوران دوست نزدیک سردار محمد داود خان و یکی از ارکان مهم و محوری کودتا و قیام آن دوران بود، پیرامون شخصیت و اهداف سیاسی و اجتماعی سردار محمد داود خان، در مورد پلان و بر نامه ریزی کودتای 26 سرطان 1352 برهبری داود خان در کتاب اردو و سیاست به تفصیل و شفافیت می نویسد و به بسیار سوالات پیچیده و ابهامات پاسخ روشن و شفاف ارایه و توضیح میدهد. توضیحات و نوشته های جنرال عظیمی از جهات و دلایلیکه او خود عملاً در این رویداد تاریخی شرکت فعال و مستقیم داشته و از چشم دید های خود از چگونگی وقایع و حوادث تاریخی بیان مینماید ارزش و اهمیت ویژۀ دارد. ولی از هر زاویۀ که گز و پل کنیم نمیشود حرص و آذ جاه طلبی و خود خواهی موروثی و فطرت مغرور این سر دار بی باک را نا دیده گرفت و به نوعی از آن چشم پوشی کرد. همینکه بعد از پیروزی کودتا در اولین جلسۀ کمیته مرکزی داود خان، پُست و مقام زعامت ملی و ریاست جمهوری، صدارت عظمی، وزارت دفاع ملی و وزارت امور خارجه را خود شخصاً در تصرف و عهدۀ خود گرفت، بیانگر جاه طلبی و خودخواهی موروثی این مرد هشتاد و پنج ساله که دیگر نیروی کاری و فعالیت خود را از دست داده و ناتوان گردیده است می باشد. بجُز برادرش سردار محمد نعیم خان به کسی دیگری اعتماد ندارد. و تعدادی را که در کابینه و اراکین و اقمار خود به نوازش و به ( اندیوالی ) گرفته است حاکی از آنست که او با برادرش به تنهائی نمی توانند به تمام مسئو لیت ها و امور کشوری رسیدگی نمایند، ورنه بعید از سخاوت و انصاف بقایای سلطنتی در نهاد این سرداران و روا داری بدیگران خواهد بود.
سردار محمد داود خان در آغاز کودتا طی اولین بیانیه خود چنین خطاب کرد: ... " بهر صورت نتیجه آن شد تا آن امیدهای دیرینه و آن آرزوهای نیک به یک دموکراسی قلابی که از ابتداء تهداب آن بر عقده ها و منافع شخصی و طبقاتی، بر تقلب و دسایس، بر دروغ و ریا و مردم فریبی استوار گردیده بود مبدل گردید ... خلاصه آنکه دموکراسی یعنی حکومت مردم به یک انارشیزم و رژیم سلطنت مشروطه به یک رژیم مطلق العنانی مبدل شد و هرکدام از این قدرت ها بجان همدیگر و بجان مردم افتادند، و به پیروی از فور مول تفرقه انداز و حکومت کن، آتشی را در سرتا سر مملکت افروختند تا بتوانند در سایۀ این فضای ملوث و تیره و تار و پر از بدبختی، فقر، فلاکت، مقاصد شوم مادی و ممکن سیاسی خود را حاصل نمایند ... لذا همۀ وطنپرستان ، خصوصاً اردوی وطنپرست افغانستان تصمیم گرفت که دیگر به این نظام فاسد خاتمه داده شده و وطن از این ورطۀ بد بختی رهائی یابد."
نظام فرسوده و مستبد عمو زاده ه هایش را سر نگون کرده و دیگر بعد ازین نظام جمهوریت، عدالت و آزادی و رفاه ملّی را اعلام و تضمین مینماید. سردار محمد داود خان تجارب غنی و آزمایش کا فی از حکومت داری و دولت مداری و سیاست بازیهای دیرینه داشت، او و برادرش سردار محمد نعیم خان ارکان فعال ، با صلاحیت و مهم شورای سلطنتی بودند، او سالیان متمادی بحیث صدر اعظم، بحیث وزیر دفاع و وزیر امور خارجه عهده دار مقامات بلند و کلیدی بود ، هر دو برادران ضمن اینکه عمو زاده های محمد ظاهر شاه خان پادشاه افغانستان بودند ، گفته میشود که یک خواهر پادشاه همسر سردار محمد داود خان و خواهر دیگر پادشاه همسر سر دار محمد نعیم خان بود یعنی هر دو برادران باهم باجه نیز بودند . سردار محمد داود خان و سردار محمد نعیم خان فرزندان سردار عبدالعزیز خان در ساحۀ شمال شرقی ارگ شاهی که ملکیت شخصی خود می پنداشتند می زیستند .
تعداد ی از مردم با این تحول و نظام جمهوری خوشبین و امید بسته بودند، بدین معنی که سردار محمد داود خان تجارب و اندوخته های کافی از گذشته ها دارد، ریفورم و اصلاحات مهم و رفاه ملِی و ترقی کشور را به ارمغان خواهد آورد، میگفتند داود خان یک مسلمان با ایمان است، با تقوا با اخلاق وطنپرست و خیر خواه ملت و کشور است. او با فساد مالی و اداری سخت مخالفت دارد. بگذار با این نظام جدید با صداقت همکاری و تلاش کنیم دیده شود سر نوشت مِلت و میهن و وعده های که در خط مشی رئیس جمهور اعلام گردیده است چه خواهد شد؟
قبایل برادران پشتون بر مبنای منافع خود او را شخصیت بزرگ و زعیم ملی و شایسته رهبری و حامی سر سخت قومی و قبیلوی خود می پنداشتند.
عدۀ از مردم و صاحب نظران میگفتند انتظارات و چشم امید از این سردار مغرور، خود خواه و جاه طلب بیهوده است ، آزموده را آزمودن خطاست، بویژه اقوام و ملیت های هزاره، ازبیک، ترکمن و اکثریت تاجک و دیگر اقلیتهای ستم دیده و مظلوم، چهره و هیکل و سوابق داود خان را نماد دیکتا توری جابر و استبداد، خوف و ارعاب می پندارند و به این تصور و نتیجه هستند که عاقبت گرگ زاده گرگ شود و معتقد اند که این سرداران هرگز منافع خانوادگی و سلطنتی خود را فدای منافع مردم نگون بخت و مظلوم کشور نخواهند کرد، و این گرگ زاده ها مّلّت مظلوم و ستمدیده را بگونۀ تحقیر آمیز و برده های خود تصور میکنند، هر گاه این سر داران عزم و ارادۀ خدمت به ملّت محروم و رنجدیده و دیانت مترقی و اعتلای این کشور را میداشتند، قبلاً طی این همه سالیان متمادی یعنی حدود هفتاد سال دوران حاکمیت خاندانی خود که از صلاحیت و امکانات گستردۀ برخوردار بودند چرا انجام ندادند و چرا اقدامی نکردند ؟ در حالیکه موانعی در این راستا نبود. و این کودتای ساختگی سردار داود خان درامه و نمایش مضحک بیش نیست، این سر داران مغرور و دیوانه به بهانۀ کودتا و در پرتو نام و عنوان جمهوریت تمام مخالفین نظام شاهی و سلطنتی و مخالفین درباری خود را تصفیه و بر می چینند و اقدامات مهم برای استحکام نظام شاهی و سلطنتی بکار میگیرند و این وعده ها و اعلامیه ها بزودی وارونه جلوه خواهد کرد و بنام جمهوریت نظام دیکتاتوری و سر کوبگر حاکم خواهد شد و مجموع این نمایشات و وعده ها صرفاً بخاطر کاهش تظاهرات و خاموشی اعتراضات و نا رضایتی های مردم انجام میگردد.
چنانچه حکومت شاهی ( آزادی بیان و آن دموکراسی نام نهاد و اعلام شدۀ خود را با خشونت و سرکوبگری تظاهرات و بر چیدن مخالفین خود پس گرفت . ) این ملّت مظلوم و ستمدیده رنج بیکران دیده، مردم مطیع و سرکوب شدۀ این سر زمین از قرنها تا کنون در چنگال ظالمانه و خونین همین سر داران، امیران و شاهان و سلاطین بی احساس، معامله گرو خاین قرار داشتند و هیچکاری بمنظور رفاه و سعادت ملّت ، ترقی و عمران کشور انجام نداده اند، یعنی اینها بودند که یکی بعد دیگری به سلسلۀ میراث پدری با دیکتاتوری مطلق بر این مردم ستمکش و مظلوم از قرنها تا کنون با قساوت و بی رحمی و سفاکی حکم رانده اند و هیچکدام ( به استثنای شاه امان الله خان که مقام و شکوه استثنائی و جایگاه ترقی پسند و محبوبی در تاریخ کشور ما دارد و حقیقتاً دیانت و ارادۀ خدمت به ملّت و اعتلای کشور را داشت و او میخواست این ملّت صاحب زندگی آبرو مندانه بشود.) سردار داود خان که رُکن مهم و اساسی شورای سلطنتی است با این همه سوابق دیکتا توری و استبدادی که حکمروائی نموده است، چگونه با همچو الفاظ فریبنده از آن همه استبداد و بی عدالتی های خاندان شاهی و سلطنتی مبرّا باشد؟. بهر حال نظریات و دیدگاه های مردم و جامعه مختلف و متفاوت بود ، ولی منابع و سیاست مداران خارجی هیچگونه واکنش و اقدامات خصمانه علیه این کودتا و تحول از خود نشان ندادند، گوئی آب از آب تکان نخورده و اتفاق مهمی پیش نیامده است .
سردار محمد داود خان خط مشی نظام جمهوریت و کا بینۀ خود را اعلام کرد ، بیاد دارم که اولین رئیس جمهور افغانستان شعر اقبال لاهوری را با صدای لرزان چنین خواند :
قبای زندگانی چاک تاکی * چو موران زیستن در خاک تا کی
بپرواز آه و شاهینی بیاموز * تلاش دانه در خاشاک تاکی
یکی از سخنان و یا شعار معروف سر دار داود خان این بود : ( تصمیم شرط اول موفقیت است ) و اما رئیس جمهور اول با واکنش های گونا گون مردمی و احزاب سیاسی مواجه گردید ولی بزودی به مخالفین خود حمله کرد، گفته میشد در اولین اقدامات وی پسر سید کاغذ در کابل و غلام سرور ناشر در قندز ، که سر مایه داران بزرگ آن زمان و دوران بودند مورد انتقام و کینۀ دیرینۀ سر دار قرار گرفتند قسمت اعظم دارائی و ملکیت آنها مصادره شد، من دقیقاً علّت و انگیزۀ این اختلاف و خشم سردار را نمیدانم ، ( میگفتند این دو سر مایه دارا ن معروف با ظاهر شاه خان روابط نزدیک داشتند در سالهایکه سردار داود خان خانه نشین و بیکار و منزوی بوده آن دو سرمایه دار با بی اعتنائی بوی میدیدند و در کدام مجلس یا محفلی با رفتار تمسخر آ میز الفاظ و پرزه گوئی های بر سردار داود خان نموده بودند .) و بدینترتیب یکعده آرام آرام و بتدریج و بدون سر و صدا مورد خشم و حملۀ سردار واقع میشد .
بتاریخ 22 سپتامبر 1973 اعلامیۀ گرفتاری محمد هاشم خان میوند وال و همکارانش بوسیلۀ رادیو و اخبار پخش شد که محمد هاشم خان میوند وال صدر اعظم اسبق افغانستان با عدۀ از جنرالان و افسران ارشد نظامی و بعض مقامات مهم ملکی که تعداد آنها به 42 نفر می رسیدند به اتهام کودتا و سر نگونی نظام جمهوری بازداشت و زندانی گردیدند، این حادثه در عین حال اخطار و پیام تفهیمی و تهدیدی بود به همۀ شخصیتها ، احزاب و جریانات سیاسی و صاحب نظران و مخالفین نظام جمهوری که سردار تحمل تحرکات آنها را ندارد.
و بعد از چندی بزودی از طریق رادیو و اخبار و روزنامه ها با عنوان درشت و بر جسته چنین اعلام گردید: ( از اعتراف تا انتحار ) یعنی محمد هاشم خان میوند وال خودش را در زندان دهمزنگ انتحار کرد و توضیح میداد که او پس از اعترافات به جرایم خود و همکاران خود به خیانت مِلّی ( اقدام و آمادگی برای اجرای کودتای علیه نظام و حاکمیت مِلّی متهم گردید و در نتیجه محمد هاشم خان میوند وال خود را با نکتائی اش در زندان حلق آویز و انتحار کرد . تصاویر و تبصره های در مورد به نشر رسیده بود، این حادثه همچنان واکنشهای گو نا گون و ترس و ارعاب زیاد برانگیخت و تکان دهنده بود، به ارتباط این توطئه تعدادی از جنرالان و شخصیتهای مهم نظامی و ملکی نیز اعدام و زندانی گردیدند ، ( گمان اغلب و نظریات مردم و صاحب نظران و تبصره ها چنین بود که محمد هاشم خان میوند وال صدر اعظم سابق خود را انتحار نکرده بلکه او را در زندان دهمزنگ کشتند ، و طب عدلی نیز از داخل و یا خارج از کشور اجازۀ معاینات و تدقیق طبی و ابراز نظر عینی و علنی را نیافتند . استخبارات کهنه کار و مکاریکه از قدیم الایام در خدمت خاندان شاهی و سلطنتی قرار دارد شاهد چنین قتلها و ترور های فراوان بوده، قتلهای انفرادی و دستجمعی در پولیگون ها و زندانهای امیران و شاهان، بیشمار انجام شده است، خاموش و آرام بر آن همه جنایات خاکپوشی شده و از اذهان عامۀ مردم زدوده شده ).
عبدالملک خان عبدالرحیم زی همچنان میگفت که او نیز در آن زمان و دوران در محبس ده مزنگ زندانی بوده و یقین دارد که عمال سردار داود خان و کمونیست های خدا نا شناس هاشم خان میوند وال را با خاموشی به قتل رسانید. رفقای حزبی ما همچنان به سیاست و سوابق سردار داود خان باور و اعتماد چندان نداشتند ولی با احتیاط عمل میکردند و میگفتند هنوز زود و قبل از وقت است که دقیقاً بفهمیم بر سر محمد هاشم خان میوندوال و همکاران او چی آمده است ؟ و بدین باور بودند که حقیقت امر با گذشت زمان آشکار و افشا خواهد شد. تاریخ و زمان از این رازهای نهفته و معماّی پیچیده در سینه خود بسیار دارد و به یقین خواهی نخواهی حقیقت و واقعیتها روزی افشا و برملا خواهد شد.
سردار محمد داود خان اینبار اقدامات و پلانهای قوی تر و گستردۀ دارد و به استحکام پایه های حکومتی و اقتدار خویش پرداخت، شعارها و هدایات رهبر انقلاب و زعیم ملی افغانستان پیهم پخش و تبلیغ میگردید، قوانین و مقررات دولتی و رسمی در تمام عرصه ها تعدیل و نو آوری های وارد آمد و از همان نخستین در قانون جزای جمهوری افغانستان اهانت و انتقاد به شخص رئیس جمهور و زعیم ملی عمل جرمی و مستوجب مجازات و زندان پنداشته و اعلام گردید، این بدان معنی بوده میتواند که آزادی بیان و افکار، انتخابات و دیگر عناصر و ارکان مهم دموکراسی که با منافع سرداران و خاندان شاهی و سلطنتی مخالفت نماید قابل پذیرش و تحمل او نیست لذا جمهوریت نامنهاد اعلام شده نیز معنی و مفهوم آن را ندارد بلکه دیکتاتوری و سردار سالاری همانند گذشته ها دوباره بر خواهد گشت.
تأسیس و توسعه حزب وابسته و متعلق تحت عنوان ( ملی غورځنګ ) که از حکومت و رژیم جمهوری سردار و شورای سلطنتی حمایت کند، ساختمان مستحکم زندان پلچرخی، توسعه و استحکام استخبارات وابسته، ساختمان بیمارستان چهار صد بستر ارتش و تصفیه ارتش و نظامیان و مقامات ملکی یکی پس از دیگری از اقدامات و پلانهای اولی سردار محمد داود خان بود که در واقع اغلب پلانها و اقدامات وی مانند شفاخانۀ چهار صد بستر اردو مفید و با ارزش هم بود. و اما در حیات و زندگی نظامیان و قوای مسلح افغانستان اعم از سربازان، خورد ضابطان و افسران و همچنان مامورین و ادارات ملکی رفاه و تغیرات مثبت بوجود نیامد. کابینه و اراکین مهم و کلیدی رئیس جمهور سردار محمد داود خان بیشتر از دوستان و رفیقان شخصی وی تشکیل یافته بود و بیشتر بیک تشکیلات تشریفاتی ( اندیوالی ) شباهت داشت اکثر وزراء و اراکین نظام غیر مسلکی و بی کفایت بودند و همین مسئله و معضله یکی از عوامل مهمی بود که سقوط و سرنگونی رژیم و نظام آن سردار نامدار و اولین رئیس جمهوری افغانستان را فراهم کرد.


لا يوجد حالياً أي تعليق